رمـــز پــیــــــروزی مـــا
بیش از یکماه حمله همه جانبه رژیم صهیونیستی علیه مردم بیدفاع لبنان از هوا ، زمین و دریا با مقاومت قهرمانه جوانان حزبا... و متدین مواجه شد. رژیم صهیونیستی که در سر سودای پیروزی دو تا سه روزه لبنان را داشت در بهت دفاع سرسختانه جوانان لبنان سردر گم شد. نکته این دفاع چیست که هجوم وحشیانه رژیم صهیونیستی هیچکاری نتوانسته از پیش ببرد در حالیکه همین رژیم با قدرتی کمتر، دولتهای مصر، سوریه و اردن را ظرف مدت شش روز از پای درآورد و بلندی های جولان سوریه و صحرای سینای مصر را اشغال کرد.
خداوند بزرگ خطاب به رسول اکرم(ص) در سالهای آغازین حکومتشان در مدینه طی آیات 123، 124 و 125 سوره مدنی آلعمران میفرماید: <و به تحقیق، خداوند شما را در حالی که در جنگ بدر ناتوان بودید یاری داد پس تقوای الهی پیشه کنید تا سپاس به جای آورید. ای رسول ، آنگاه که به مومنان گفتی آیا شما را کفایت نمیکند که پرودگارتان شما را با سه هزار فرشتهای که فرو فرستاده شدند امداد کند؟!آری اگر شکیبایی کنید و تقویپیشه کنید و آنان( دشمنان) شتابان بر سر شما بتازند پروردگارتان شما را با پنجهزار فرشته نشانهدار یاری میدهد.>
نکته مهم رابطه بین پارسایی مومنان به معنای حقیقی کلمه و پیروزی بر کافران و دشمنان اسلام است . جوانان حزبا... به دوری از کبر و فساد خود را برای دفاع از جان ، مال و ناموس خود آماده کرده بودند و چون راه پارسایی و ایمان حقیقی را پیشه کرده بودند خداوند بزرگ آنها را یاری کرد و چنانچه بخواهیم به نص صریح قرآن استناد کنیم بیتردید این یاوری الهی به فرستادن شماری از فرشتگان الهی جهت کمک به مجاهدان واقعیت مییابد.
این تجربه دینی که بنا به خبررسانی خدا در قرآن وقوع آن ثابت میشود آیا برای مومنان و مجاهدان امروزی قابل تکرار نیست و آیا رابطهای بین امدادرسانی الهی و پارسایی مسلمانان درانجام واجبات و ترک محرمات نیست؟
خیلی از ملتها به اسم اسلام، حرکتها و جنبشهای آزادیبخش راه انداختند و جوانان زیادی از دختران و پسران را جذب کردند و حتی کشتههای فراوانی دادند اما وقتی که وارد سازمان آنها میشوید نه تنها واقعیتها و تجربههای دینی را نمییابید بلکه ظواهر دینی نیز رعایت نمیشود شرب خمر، زنان مسلمان بیحجاب، مردان فسادپیشه، جاهطلبان مقام طلب، زراندوزان چند چهره و دهها عنوان منکر دیگر در این سازمان به اصطلاح آزادیبخش مسلمان میبینید و بعد از خودتان میپرسید آیا این ملت به اسم اسلام پیروز خواهد شد؟ کدام اسلام؟ کدام قرآن؟ کدام تعالیم پیامبر و خانوادهاش؟ دشمنان اسلام به خوبی دریافتند که برای تسلط بر جامعه مسلمان ابتدا باید آنها را از درون، نسبت به فرهنگ اسلام تهی و قرآن و معارف دینی را از آنها جدا کنند، معرفت دینی را ضد ارزش و تجربه ضد دینی را ارزش و کمال تبلیغ کنند و این معنای وارونه را در زمینههای مختلف خانواده، آموزش ابتدایی، متوسطه ، عالی، هنر و سینما، بازار و اقتصاد و... رواج دهند و جامعه اسلامی که میخواهد احساس پوچی و حقارت خود را در همانندسازی با جامعه غربی جبران کند بدبختی شروع می شود و این آغاز بدبختی و سیهروزی جامعه مسلمانان به ویژه جوانان مسلمان است. جامعه کفر با تحقیر جامعه مسلمانان وارد میشود همان روشی که فرعون با اطرافیانش برخورد می کرد.
سران رسانه و فرهنگ کفر به مسلمانان میگویند شما هیچ نیستید و اگر بخواهید از هیچی خارج شوید باید به آنچه که ما دیکته میکنیم گوش کنید و از فرامین ما پیروی کنید و آنگونه بیاندیشید و عمل کنید که ما میگوییم و این آغاز اضمحلال فرهنگی مسلمانان است و مسلمانان را در سه پرتگاه سیاست، به جاهطلبی پوچ طایفهای و در اقتصاد به زراندوزی خانوادهای و در فرهنگ به فساد و هرزهگی میکشانند و به همین دلیل در کشورهای جهان سوم حکومتهای سیاسی، همواره طایفهای و قبیلهای است حتی در کشورهایی که انتخابات حزبی یا نیمه دمکراسی است بلافاصله برادر، خواهر، پسرعمو و... رییس وارد میشوند و حتی فامیل دست چندم رییس نیز از نام او رانتخواری میکنند. همچنین آنانیکه دل به دنیا مشغول دارند هزار فامیل پولساز را میسازند و تمام صادرات و وادارت در اینگونه کشورهای وابسته به همان چند فامیل منحصر میشود و فسادپیشگان فرهنگی هم به بهانه دانشگاه، سینما، تئاتر و... هر چه بیشتر جوانان را به سوی لذتهای زودگذر نفسانی ، بدون تامل و تفکر در خصوص روند کشور و آینده ملت وامیدارند . برآیند چنین وضعیتی، پوچی، یاس و سردرگمی برای جامعه است که عدهای به فساد مقام و شماری به فساد مال و جمعی به فساد اخلاقی گرفتارند و افق چشمانداز آینده در حوزه علم ، تدبیر ، اقتصاد و فرهنگ تیره و تار میشود.
جامعه اسلامی که میخواهد به نام اسلام و با فرهنگ اسلام به حیات اجتماعی خود ادامه دهد چارهای جز این ندارد که اسلام را برای خود در زندگی شخصی و اجتماعی تعریف کند و از معارف آن در تمام زمینهها استفاده کند نه اینکه در زبان مسلمان باشند ولی در فکر و اندیشه از اسلام تهی باشند. اندیشه اسلامی برای ساختن انسان و جامعه انسانی است و بدون چنین اندیشهای هرگز نمیتوان جلب خرسندی خداوند بزرگ را در طی طریق سعادت الهی تامین کرد.فهم صحیح از اسلام در زندگی شخصی و اجتماعی جهت امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که همواره تضمین کننده تعادل و تضامن اجتماعی برای همه مردم حتی اقلیتهای دینی است، رمز موفقیت و پیروزی مسلمانان است و خدای بزرگ به این سعی جمیل وعده وثیق دارد که فلاح و رستگاری را تحت هر شرایطی تضمین کند در غیر این صورت اجتماع مسلمانان به سیاه روزی اختلاف و فشل شدن ابتذال ، تحقیر کافران را تحمل می کند.
وب سایت «خ» تا چندی قبل فیلم های غیر اخلاقی دریافتی را روی صفحه خود داشت و حتی اولین بار فیلم منتسب به زهرا امیر ابراهیمی را به نمایش عمومی گذاشت. اما با گذشت چند وقت و اعتراض شدید مردم نسبت به این کار ناجوانمردانه، فیلم مذکور حذف شد.
گروه مدیریتی سایت مذکور نیز به دلیل موج عظیم نارضایتی مردم، چند وقتی فعالیت خود را متوقف کردند و بعد از فوت یکی از اعضای گروهشان، با ارسال ایمیل به مردم و نوشتن توبه نامه روی سایت خود، از اعمال ناشایست خود ابراز پشیمانی کردند.
در متن عذرخواهی اعضای این گروه آمده است: « دوستان عزیز، درگذشت ناگهانی یکی از اعضای تیم ما باعث شد لحظه ای درنگ کنیم. بعد از ساعت ها تفکر بی وقفه و متوجه شدن به کوتاهی زندگی و به احترام دوست از دست رفته، این سایت از امروز تعطیل می باشد.
ما به نتیجه رسیدیم که بعضی چیزها فقط در حد شخصی خوبه و نباید به عموم آورده بشه. انسان ها همیشه به علت انسان بودنشان اشتباهاتی می کنند و من همراه دیگر دوست باقیمانده اشتباه خود را اعلام کرده و قسم خورده که تا خون در رگمان در جریان هست، در تلاش برای جبران اشتباهاتمان خواهیم بود.
نکته حائز اهمیت اینکه فرد مذکور ظاهراً در سانحه تصادف جان خود را به نحو دلخراشی از دست داده و همین امر باعث تحول دیگر گردانندگان وب سایت «خ» شده است.
سایت مذکور در خارج از ایران به روز می شد.
منبع : نیوز نت
به نوشته اشپیگل در پایان مسابقه امسال<روبرت فوینتاین> انگلیسی برای دومین بار عنوان <قهرمان اعداد> را در جهان از آن خود کرد و برنده مدال طلا به ارزش هزار یورو و یک تندیس مخصوص این مسابقات شد. <جان وان کونیگسولد> هلندی در جایگاه دوم قرار گرفت و <گرت میترلینگ> آلمانی هم نفر سوم این مسابقات شد. کوچکترین شرکتکننده مسابقه امسال که بسیار مورد توجه همه قرار گرفت یک دختر بچه نه ساله هندی به نام <کینجال دیوششا> بود که توانست در میان سوپرمغزهای جهان عنوان بیست و چهارم را کسب کند. پیرترین شرکتکننده هم<ویلیام بویمن> هلندی 67 ساله بود که نفر پنجم شد. برنده هر یک از مراحل مسابقات به ترتیب زیر است: مرحله اول: <جورج آرتور مندوزا> از پرو، مرحله دوم: <آلبرتو کوتو> از اسپانیا، در مرحله سوم: <روبرت فوینتاین> انگلیسی و در مرحله چهارم هم <متیاس کسل اشلدگر> آلمانی نفر اول شد. یکی از مراحل جالبی که بعد از پایان مسابقه انجام شد هنرنمایی و اجرای عملیات سخت و پیچیده ریاضی توسط شرکتکنندهها در حضور تماشاچیان بود که شگفتی تماشاگران را برانگیخت. در این مرحله رابطه صمیمی بین شرکتکنندگان و تماشاگران به چشم میخورد. مثلا <رودریگرگیم> یکی از شرکتکنندگان با یافتن توان صدم یک عدد دو رقمی به صورت کاملا ذهنی در عرض چند ثانیه همه را انگشت به دهان و پاسخ را که یک عدد 170 رقمی بود ارائه کرد.<یارامون کامپایو> هم یکی از رکوردهای جهانیاش را در این ملاقات صمیمی به رخ تماشاگران کشید. او در عرض چند ثانیه، پنجاه عدد با رقمهای مختلف را که به وسیله تماشاگران انتخاب شده بود به خاطر سپرده و سپس به ترتیب از کوچک به بزرگ بیان کرد. <ویل بویمن> هم که مسنترین شرکتکننده این جام بود کشف استعدادش را برای تماشاگران اینطور توضیح داد:در گذشته فروشنده اتومبیل و کامیون بودم و مدت بیست سال هم به عنوان مکانیک کار میکردم. زمانی به طور ناگهانی متوجه شدم که تمام شماره پلاکهای اتومبیلهایی که ضمن کارم با آنها برخورد کردهام در خاطرم باقی مانده است. از آن زمان به استعداد و حافظه قویام در زمینه ریاضیات پی بردم و تب اعداد و عملیات ریاضی مرا فرا گرفت و امروز پس از تمرینات زیاد عنوان پنجم <سوپر مغز> جهان را کسب کردهام. <رالف لایر> بنیانگذار این مسابقات که خود یک ریاضیدان خبره از دانشگاه <لایپزیک> است، میگوید: متخصصان تشخیص دادهاند، حجم مغز این نابغهها از افراد معمولی کمی بزرگتر است و آنها از قسمتهایی از مغز خود استفاده میکنند که افراد معمولی در طول مدت عمر هرگز از آن قسمت مغز خود بهره نمیبرند.او در ادامه گفت: البته این توانایی آنها فقط استعداد نیست بلکه بر اثر تمرین زیاد و ورزیده کردن سلولهای مغزی ایجاد شده است.او ایده چنین کاری را از حدود چهار سال پیش در ذهن داشت و بالاخره در سال 2004 اجرا کرد. او پایهگذاری این مسابقات را تبلیغی برای محاسبهذهنی ریاضیات دانست چرا که در اثر پیشرفت علم با ساخت محاسبهگرهای قوی و سریع ماشینی مانند انواع کامپیوترها انجام محاسبات ذهنی کاملا از مد افتاده و این مسئله سبب تنبلی مغز و فاجعهای برای بشریت است! در حالی که انسان در امور روزمره خود به این محاسبات ذهنی کاملا نیازمند است و باید به آن توجه بیشتری کند.
منبع : ksabz
وی در حال حاضر توانست به دنیای اسقفهای مرد راه پیدا کند و نامش را به عنوان اولین اسقف زن دنیا به ثبت برساند او در یک مصاحبه با روزنامه واشنگتنپست اظهار داشت: <از اینکه دیگر زن از دید کاتولیکها موجودی ناقص شمرده نمیشود خوشحالم و امیدوارم بتوانم به مقام رهبری کاتولیکهای جهان دست یابم. لذا زنها نیز از این به بعد میتوانند وارد این حیطه شوند. من توانستم به مردمی که باور نمیکردند یک زن قادر است اسقف شود ثابت کنم که میتوان وارد دنیای اسقفهای مرد شد! افرادی که با من به مخالفت برمیخواستند اکنون دست سازش به سوی من دراز کردند>!
در ابتدا انتصاب کاترین به این مقام با مخالفت بسیاری از کلیساها روبهرو شد، اما کلیسای انگلیکان این موضوع را برای اولین بار در جهان مطرح کرد، این کلیسا از سال 1994 انتصاب زنان را به عنوان کشیش پذیرفت و نسبت به آن انعطاف نشان داد.
اسقف اعظم کانتربری در این زمینه گفت: اگر کلیسا تصمیم به چنین کاری بگیرد محدود کردن یک زن از رسیدن به درجه اسقفی بسیار دشوار خواهد شد.
گفتنی است هفتاد میلیون نفر در سراسر جهان از رسیدن زنان به منصب اسقف اعظم موافق هستند و 14 کلیسا از 38 کلیسای انگلیکان نیز موافق چنین مسئلهای بودند. در سال 1994 حدود چهارصد کشیش از کلیسای کاتولیک رم با این موضوع مخالفت کردند. گرچه اسقفهای کاتولیک به کلیسای انگلیکان در این رابطه هشدار دادند اما این کلیسا اظهار داشت که چنین پیشنهادی برای پاسخ به درخواست دوسوم اکثریت مجلس عوام صورت گرفت. اسقفهای کاتولیک طی نامهای رسمی خواستار لغو این مصوبه شدند و معتقد بودند که انتصاب اسقف زن در کلیسا میتواند آسیبهای جبرانناپذیری وارد سازد! گفتنی است که کلیسای انگلیکان یک کار دیگر هم انجام داده است. این کلیسا یک سیاهپوست را به عنوان اولین اسقف اعظم سیاهپوست در کلیسای انگلیس منصوب کرده است گفتنی است، تاکنون هیچ سیاهپوستی به چنین مقامی دست نیافته بود. انتصاب این اسقف سیاهپوست به عنوان تلاش برای مبارزه با نژادپرستی است اما چندی پیش این اسقف سیاهپوست توسط نامه یا تلفن از سوی نژادپرستان مورد تهدید قرار گرفت.
اکنون نیز با رسیدن یک زن به مقام اسقف اعظم از سوی کلیسای انگلیکان، جنجال زیادی در محافل مسیحیت دنیا بر پا شده است.
فرانک گریس ولد اسقف اعظم در حالی که داشت بازنشسته میشد اظهار داشت که تصمیم امروز جامعه کلیسا درباره انتصاب اسقف اعظم زن همچون کاشتن یک درخت میوه است که باید در آینده نتیجه آن را ببینیم.
منبع : ksabz
باران سنگ
در فهرست حوادث باورنکردنی بارها نام باران سنگ تکرار شده است. باران سنگ آن هم از آسمان صاف و آبی و جایی که از کوهستان دور است. سنگ بر سر آدمها و روی سقف خانهها میبارد و باعث صدمات و خسارات شدید میشود. تحقیق بر روی این موارد اغلب به ترس مردم و ابهام مسئولان ختم میشود. این اتفاق در تمامی اعصار و در اقصی نقاط دنیا رخ داده است. قدیمیترین گزارش مربوط به سال 1690 است که خبر از بارش سنگهای بزرگ میدهد، بارشی که هیچ علتی برای آن کشف نشده است. این حوادث گاه با اتفاقات ماوراءالطبیعه نیز همراه بودند. در اینجا به چند نمونه از این گزارشات اشاره میکنیم:
_ نیوزلند، بروکلین، :1963 در روز 24 مارس سال 1963 یک مهمانخانه بدون هیچ دلیل خاصی با باران سنگ و تعدادی سکه ویران شد. مردم با پلیس تماس گرفتند و ماموران به دنبال مقصر گشتند ولی هیچ متهمی برای این حمله عجیب پیدا نکردند. این باران هفت ساعت به طول انجامید. پنجرهها خرد شدند و سنگ به مردم میخورد ولی هیچکدام زخمی نشدند. سکههایی که همراه سنگها بر روی زمین ریخته بود پنیهای نیوزلند و یک سکه مسی بزرگ بودند. این باران اسرارآمیز دو شب دیگر نیز بارید ولی بالاخره تمام شد.
_ اندونزی، سوماترا، :1928 یکی از عجیبترین موارد بارش سنگ از آسمان آبی توسط یکی از محققان مسائل ماوراءالطبیعه تجربه و گزارش شد. (ایوان ساندرسون) آن روز عصر مهمان یکی از خانههای ییلاقی در سوماترا بود. همچنان که آنها در ایوان نشسته بودند، یک سنگ سیاه براق از جای نامعلومی به روی ایوان افتاد. همان طور که ساندرسون و اطرافیانش داشتند با تعجب به آن سنگ نگاه میکردند، دهها سنگ دیگر نیز به همان صورت از آسمان بارید و فقط روی ایوان افتادند. ساندرسون که با این اتفاقات آشنایی داشت دست به انجام یک آزمایش زد. او تمام سنگها را دانهدانه با مقداری رنگ علامتگذاری و سپس آنها را در همه جای باغ و بوتهزار پخش کرد. ساندرسون در گزارش خود مینویسد: (دهها سنگریزه را علامت زدیم و به باغ پرت کردیم ولی یک دقیقه بعد تمام آنها دوباره روی ایوان بودند. هیچکس با هیچ قدرت بینایی غیرعادی نمیتوانست آن سنگهای کوچک را آن هم با این سرعت از باغ جمع کند و دوباره به سوی ایوان پرتاب کند.)
باران ماهی
آیا امکان دارد از آسمان به جای باران، ماهی ببارد؟ بسیاری از دانشمندان این حرف را قبول ندارند ولی در طول قرون بارها و بارها گزارش شده که از آسمان ماهی باریده و بسیاری از آنها در منطقه هند رخ داده است. در کتاب (تاریخ فلسفه) به سال 1816 چنین نوشته شده است: (در جزیره (پرنس ویلز) در هند شرقی مردم آب باران را در پشتبام خانههایشان درون مخزنهای بزرگی جمع میکنند. بارها اتفاق افتاده که این مخزنها گاه هفتهها خشک بودهاند. ولی وقتی فصل بارندگی فرا میرسد آنها به سرعت پر از آب میشوند. گاهی در این آبها ماهیهایی یافت میشود که طولشان به چند اینچ میرسد. به من گفتهاند در بنگال هم این اتفاق میافتد. میگویند این ماهیها با باران میآیند. خیلی کنجکاو هستم که بفهمم این ماهیها از کجا سر از مخزن آب روی پشتبامها در میآورند. کاپیتانی در هند شرقی به من گفت همیشه این ماهیها را دیده است ولی قادر نیست توضیح قانعکنندهای برای آن بدهد. ظاهرا این پدیده در هندوستان چندان غیرعادی نیست.)
(جیمز پرین سپ) دانشمند موضوعات غیرعادی در سال 1933 درباره باران ماهی مینویسد: یک بار ماهی کوچکی را دیدم که وقتی به پایین افتاد هنوز زنده بود. این ماهی در حیاط منزل من در بنارس بر روی تختی با پایههای سنگی که در ارتفاع 1/5 متری زمین قرار داشت و مخصوص دود دادن برنج بود، افتاد. آن روز خیلی تعجب کردم ولی بعدها ماهیهای بیشتری دیدم و فهمیدم آنها با باران میآیند. یکی از همسایهها میگوید: روز جمعه نهم ماه، ساعت 12 ظهر آسمان ابری شد و باران سبکی بارید و تعدادی ماهی در اندازههای مختلف از آسمان به زمین ریختند. ما تعدادی از آنها را برداشتیم و به خانه بردیم. دیگری میگوید: یک ماهی درست جلوی چشمم از آسمان افتاد. وقتی جلوتر رفتم ماهیهای دیگری را هم دیدم که روی زمین افتاده بودند. دو تا از آنها را برداشتم و به خانه بردم ولی بعد پشیمان شدم. دوست نداشتم از آن ماهیها بخورم.
باران خون
باران خون و در برخی موارد باران گوشت در طول تاریخ دنیا دیده شده است. این پدیده گاه باعث حیرت شده و گاه مردم آن را نشانه بدیمنی و نحس بودن دانستهاند. در قرن نوزدهم در کارولینای شمالی دو باران خون به فاصله 34 سال بارید. بارش اول روز پانزدهم فوریه سال 1850 در مزرعه (توماس کلارکسون) بود. نمونههایی از آن باران به آزمایشگاه برده و بر روی آن آزمایش شد و مشخص شد چیزی که از آسمان ریخته واقعا خون، گوشت و اعضای بدن بوده است. در مقالهای در اینباره نوشته شده است: در مزرعه کلارکسون باران عجیبی بارید. معلوم شد که آنها تکههایی از گوشت، کبد، طحال، مغز و خون بودند. خونی که روی برگ درختان کشف شد کاملا تازه بود. این باران کمتر از چند دقیقه طول کشید ولی قطعات گوشت و قطرات خون همه جا پخش شدند. وقتی خون میبارید آن قسمت از آسمان را ابری سرخ رنگ پوشانده بود.بارش دوم روز 25 فوریه 1884 روی داد. خانم کیت لاساتار که همسر یک کشاورز بود بر روی زمین تازه شخمزدهشان ایستاده بود که از آسمان صاف و بدون ابر، خون بارید و بر زمین و بوتههای اطراف او پاشید. همسایهها از صدای فریاد هراسآلود زن به سوی او شتافتند و همه دیدند روی زمینی به وسعت شصت فوت لکههایی شبیه به لکه خون دیده شد. پزشکی این لکهها را آزمایش کرد و گفت: خون است. در اینجا گزارشهایی از بارانهای عجیب را بخوانید:
باران قورباغه
من در شمال آلاباما زندگی میکنم. وقتی هفت سال داشتم (سال )1964 دیدم که از آسمان قورباغه بارید. من، مادر و خواهرم سوار اتومبیل بودیم و به خانه مادر بزرگم میرفتیم. همین که به داخل حیاط پیچیدیم این اتفاق افتاد. مادرم برفپاککن را روشن کرد ولی این کار فقط سبب کثیف شدن شیشه ماشین شد. قورباغهها همه جا بودند. مادربزرگم فکر کرد دوره پایان زمین فرا رسیده است. این قورباغهها کوچک بودند و حدود یک اینچ طول داشتند و کمی قهوهای رنگ و شفاف بودند. میشد جریان خون و تپش قلبشان را به چشم دید. تقریبا سه تا چهار دقیقه قورباغه میبارید تا بالاخره تمام شد. آسمان طوری بود که انگار یک طوفان شدید تمام شده است هیچ رعد و برقی در آسمان ندیدم ولی منظره مالیده شدن قورباغهها روی شیشه ماشین را هیچوقت فراموش نمیکنم.
باران حشره
این اتفاق ساعت 2/30 روز سوم ماه می2004 رخ داد. من و دخترم کنار استخر خانهمان نشسته بودیم که باران شروع شد. ما به خانه رفتیم تا ناهار را آماده کنیم. من از پنجره به بیرون نگاه کردم و ناگاه حشرات سیاه، باریک، عجیب و چسبناکی را دیدم که یکییکی روی زمین میافتند و وول میخورند. شبیه پشههای مرداب و باتلاق بودند ولی چهارپا داشتند و بزرگ بودند. طول آنها به سه یا چهار اینچ میرسید. راستش را بخواهید با خود فکر کردم از سیاره دیگری آمدهاند. خیلی از آن حشرات در استخر ریخت. آنها در آب شنا میکردند. همه جای حیاط و خیابان پخش بودند. خیلی چندشآور بود. یکی از همسایهها میگفت یک بار باران قورباغه دیده است ولی به نظر من این خیلی بدتر و عجیبتر بود. مدتها طول کشید تا آن حشرات را از استخر بیرون بیاوریم ولی هنوز هم هرازگاهی یکی از آنها را میبینم. شوهرم کتابهای زیادی درباره حشرات خواند ولی چیزی شبیه آنها پیدا نکرد. هیچکس اینگونه حشره را نمیشناسد. بعضیها میگویند شاید از مکزیک آمده باشد. ولی همه از این اتفاق متحیر شدند
منبع : ksabz
خیلیها هم معتقدند یک عجوزه پیر بر روی قفسه سینه فرد خوابیده مینشیند و شخص به هنگام بیدار شدن میفهمد که قادر به حرکت نیست. اینکه چه موضوعی سبب میشود این عجوزه به سراغ انسان در حال خواب برود، به فرهنگهای ملل ارتباط دارد. تنها در دو دهه اخیر و به ویژه در ده سال گذشته دانشمندان و محققان به فکر تحقیق درباره این رویداد شایع افتادهاند و به نتایجی اندک رسیدهاند.
(فلج به هنگام خواب) حالتی است که در آن فردی که در خواب است و یا تازه از خواب بیدار شده است متوجه میشود که نمیتواند حرکت کند یا حرف بزند و فقط قادر است نفس بکشد و چشمانش را حرکت دهد. در این مرحله که در حالت نیمهخواب و نیمهبیدار هستید، ذهن هوشیار شما شروع به بیدار شدن کرده ولی هنوز بیدار نشده است. بنابراین شما اندکی هوشیاری دارید. این حالت کاملا زودگذر است و خیلی زود شما بیدار میشوید و یا دوباره میخوابید.
فرد بعد از چند ثانیه و یا حداکثر یک دقیقه به وضعیت عادی باز میگردد و قادر به حرکت میشود. محققان معتقدند پانزده درصد مردم حداقل یک بار در طول عمر خود این وضعیت را تجربه میکنند.
ولی گاهی وضعیت ترسناک و انسان دچار اوهام میشود. افراد بسیاری گزارش دادهاند که در این حالت شخص یا اشخاصی را در اتاق خود دیدهاند یا حضور آنها را حس کردهاند و یا صدایشان را شنیدهاند. همه آنها وجود نحسی را در کنار خود حس میکردهاند که قادر به دیدن او نبودهاند. انسان احساس میکند که این وجود نحس درست بیرون حوزه دید اوست و اگر فلج نبود و میتوانست سرش را اندکی بچرخاند، حتما آن موجود هولناک را میدید و این موضوع بسیار دلهرهآور است. گاهی فرد احساس میکند تحت فشار است و دارد خفه میشود. صداهای پایی را میشنود که به او نزدیک میشوند و گاه صدای وز وز به گوش میرسد.
بختک در اتاق من
بعد از اینکه چندین تجربه واقعی از بختک را خواندم تصمیم گرفتم من هم داستانم را برای شما تعریف کنم. تخت من یک تخت بزرگ پردهدار است که هر شب قبل از خواب پردههای تور آن را میاندازم. من عادت دارم به روی شکم بخوابم. در آن شب خاص هم طبق معمول همیشه به روی شکم خوابیده بودم. تازه داشت خوابم میبرد که ناگهان احساس کردم کسی در اتاقم است. احساس میکردم او در گوشه اتاقم ایستاده و مرا تماشا میکند و منتظر است. جرات نداشتم تکان بخورم، با خود گفتم شاید اگر تکان بخورم او مرا رها کند و برود. ولی اشتباه فکر میکردم. به ناگاه حس کردم بویی ترش به مشامم خورد. ترسیده بودم. حتی الان هم که دارم این داستان را مینویسم ترس بر من مستولی شده است. احساس بیپناهی میکردم و حس میکردم کمکم به من نزدیک و نزدیکتر میشود. سعی کردم فریاد بکشم، جیغ بزنم و یا هر کار دیگری که دیگران را متوجه این اتفاق شوم کند، ولی مثل این بود که به تخت بسته شدهام. ناگهان حس کردم جسمی بر پشتم پرید. به نظر نمیآمد خیلی بزرگ باشد. صدای جیغ بلندی در اتاق پیچید و مجسمه ای که بالای تختم بود از ارتعاش صدای جیغ بر روی زمین افتاد و شکست. لحظهای بعد همه چیز به حالت عادی بازگشت و سکوت برقرار شد. حالا دیگر میتوانستم دوباره حرکت کنم. بلافاصله بلند شدم و روی تختم نشستم. هیچکس آنجا نبود ولی در کمال تعجب دیدم تور اطراف تختم بالا رفته و قسمتی از آن به طول 6 فوت پاره شده است. فردای آن روز آن تور را برداشتم و آن را در آتش سوزاندم چون میترسیدم آن بختک منحوس دوباره بازگردد. بعد مقداری آب مقدس آوردم و به همه جای اتاقم پاشیدم. این بدترین تجربهای بود که در طول عمرم داشتم. بختک وحشتناک است واقعا وحشتناک. بدترین چیزی است که آدم ممکن است با آن روبهرو شود من حتی روبهرو شدن با بختک را برای دشمنم هم نمیتوانم آرزو کنم.
تجربه طولانی
بعضی از افراد مدتهای طولانی و حتی سالها به طور مکرر این تجربه هراسانگیز را تحمل میکنند. به نمونه زیر توجه کنید: من بیست و هفت سال دارم و مدت دوازده سال است که با این اتفاق دست و پنجه نرم میکنم. اوایل در این حالت فقط قادر نبودم حرکت کنم ولی کمکم احساس میکردم کسی روی بدنم نشسته است و جلوی تکان خوردن مرا میگیرد. میخواستم جیغ بکشم یا حرکت کنم ولی تنها نالهای از دهانم خارج میشد و حداکثر میتوانستم انگشتان پایم را تکان بدهم. دفعات اول فکر میکردم خواب میبینم و آنقدر میترسیدم که میخواستم به هر صورت ممکن خودم را از خواب بیدار کنم و بعد از بیدار شدن ساعتها خوابم نمیبرد.
حالا دیگر میشود گفت که به آن عادت کردهام. گاهی دراز میکشم و منتظر میمانم ببینم چقدر میتوانم وجود نحس این عجوزه را تحمل کنم ولی باید بگویم این احساس غیرقابل تحمل است. بعضی وقتها میگویم شاید خودم این اتفاقات را در مغزم ساختهام. ولی این طور نیست، بختک واقعی است و تقریبا هر دو ماه یک بار به سراغم میآید. گاهی در یک شب فقط یک بار میآید و گاهی چندین بار.
رویای ملاقات با یک دوست مرده
منبع: Shadowlands.com
about.com
آمار حقوق شهروندی و ایرانی آباد
دقیقترین و ثابتترین علم را در دانش بشری علم ریاضیات میدانند و دانش حقوق ریاضیات دانش علوم انسانی است و بدون چنین ریاضیات و آماری در علوم انسانی نمیتوان مرزهای قانونی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی را مشخص کرد. تعریف مناصب و منصبداران، شناخت سرمایه و سرمایهداران و بررسی آماری تمام زوایای امور، روشنبینی دقیقی نسبت به وضع موجود و آینده کشور ارائه میدهد. چگونه به حقوق شهروندی هر شهروند ایرانی برسیم ؟ تا هر شهروند ایرانی از دورترین نقطه روستایی ایران تا مرکز تهران از حمایت دولت و نظام اسلامی برخوردار شود و حداقل حقوق شهروندی او تامین گردد؟ در نظام اسلامی، انسان از زمان ولادت، حتی قبل از آن و تا زمان فوت، حتی بعد از آن، از حقوق اسلامی برخوردار است که برتر و بالاتر از حقوق انسانی، به بهترین نحو، کرامت انسان را تضمین میکند. تامین حقوق شهروندی در اسلام بدون موضوعشناسی که رابطه علیت با حکم شرعی دارد ممکن نیست و موضوعشناسی دقیق بدون زبان آمار مقدور نیست. هر شخص حقیقی یا حقوقی در نظام حقوقی اسلام تعریف میشود و مطابق نصوص قرآن و سنت رسول خدا(ص) سه شناسنامه اصلی جهت قانونمندی فقهی وتعلق احکام برای انسان مشخص و تعریف میشود. این سه شناسنامه مربوط به اموال و دارایی، صحت و سلامت و نسب و احوال شخصیه فرد است. شناسنامه های مالی و پزشکی و احوال شخصیه در اسلام، موضوع بسیاری از احکام فقهی است که بدون شناخت صحیح و درست آن موضوعات نمیتوان احکام شرعی مرتبط را بر آن حکم کرد و آنچه که مهم است کاربرد این شناسنامه در نظام حکومتی و برنامهریزی در افق چشمانداز نظام اسلامی است. بنابراین بررسی شناسنامههای سهگانه مالی و پزشکی و احوال شخصیه در مطالعه آماری و موضوعشناسی، نقش منحصر به فردی دارد.
الف) شناسنامه مالی
اکنون آنچه که مردم به عنوان شناسنامه میشناسند همین شناسنامه احوال شخصیه است که در آن ولادت، ازدواج، طلاق و فوت ثبت میشود. کاربرد این شناسنامه به همراه کارت ملی تنها هویت فردی و شخصی شهروند را مشخص میکند و هرگز نمیتواند بیانگر وضعیت مالی یا پزشکی سلامت آن عزیزان باشد. ضرورت شناسنامه احوال شخصیه به حدی مهم است که هیچ دولتی نمیتواند از آن صرفنظر کند لذا وزارت کشور به دقت از طریق اداره ثبتاحوال این مهم را پیگیری میکند. اما دو شناسنامه دیگر همچنان مغفول مانده است و فرصتطلبان زمین خوار و زراندوز با گلآلود کردن اوضاع مالی هرگز اجازه نخواهند داد تا شفافسازی در حوزه شناسنامه مالی زیرنظر اداره ثبت و اسناد صورتپذیرد و سوداگران دارو و درمان و مافیای مواد مخدر نیز اجازه نمیدهند تا شناسنامه پزشکی و سلامت زیرنظر وزارت بهداشت و درمان سامان پیدا کند. حال شما با مطالعه در منابع اسلام به خوبی درمییابید تا چه اندازه اسلام در قانونمندی شخصی و اجتماعی به مسائل سهگانه موضوعشناسی مالی، بهداشت و نسب خانواده اهتمام داشته و دارد؛ به گونهای که احکام شرعی متفرع و متوقف بر شناسایی این موضوعات است و بدون شناسایی این موضوعات در دنیای خارج ذهن، بحثهای فقه اسلامیدر حد مباحث انتزاعی و ذهنی باقی میماند. فقه اسلام فلسفه عملی حکومت اسلام است و برای اجرایی کردن فقه باید موضوعات فقهی را به طور عینی مشخص کرد تا احکام نورانی اسلام پیاده شود؛ در غیر این صورت در حد مداحی و سخنرانی باقی خواهد ماند. بیتردید با مشخص شدن موضوعات، احکام نورانی اسلام در دنیای خارج عینیت پیدا میکند و حقوق فردی و جمعی شهروندان حکومت اسلامی تامین خواهد شد و ایرانی آباد ساخته میشود.
آنچه که در ادامه میخوانید نمونههایی از هدایایی است که خانمها خیلی دوست دارند.یک شاخه گل، کارتهای تبریک، عطر، جواهرات، نامهای که خودتان نوشته باشید، لباسی که دوست دارد، گلدان قشنگ، مجسمههای سرامیکی، کتاب شعر و یا حتی ماندن یک شب در هتل و به اینها شکلات! را هم اضافه کنید.
به یاد داشته باشید که خرید هدیهای کوچک و ارزان و تقدیم آن به شکلی خوشایند، میتواند برای او جالب توجهتر باشد.
(الن کریدمن) در کتابش تحت عنوان (راز دلبسته کردن زن) و یا (چراغ دل زنت را روشن کن) مینویسد: جرالد میگفت: همسرم، برشتوک را هر روز صبح با شیر میخورد، به خاطر همین موضوع، به سوپرمارکت رفتم و یک جعبه بزرگ برشتوک خریدم و آن را با یک گره پاپیونی بستهبندی و یادداشتی هم ضمیمهاش کردم: (برای بهترین و کاملترین زنی که میشناسم.) میتوانم به شما بگویم آن شب آمدنم به خانه خیلی استثنایی بود، چنین هدیه کوچکی برای او مفهوم بسیاری داشت.
و یا (چیپ) یک بسته شکلات خرید و آن را در کیف همسرش گذاشت و یادداشتی هم ضمیمه آن کرد که روی آن نوشته بود: (به همسر بینظیرم که همیشه به من خوبی و عشق میدهد.) زمانی که مرد به سرکارش رسید، زن به او تلفن کرد که بگوید با این کارش روز خوبی را برای او تدارک دیده است.
یا یکی دیگر از دوستانم میگفت: من هر روز صبح خیلی زود سر کار میرفتم، شب قبل به گلفروشی رفتم، یک شاخه گل رز و یک شاخه گل زنبق خریدم و صبح روز بعد به همراه یادداشتی در کنار بالش زنم گذاشتم. بر روی یادداشت نوشته بودم: (گلهای رز قرمز هستند و بنفشهها آبی، گرچه من در محل کارم هستم، به تو فکر میکنم.) شب که به خانه آمدم با من مثل یک سلطان رفتار شد. تصورم این بود که برای خوشحال کردن همسرم به پول فراوان احتیاج دارم، اما دریافتم که دو شاخه گل به اندازه یک کت خز موثر است. یا دیگری یک مجسمه عقاب سرامیکی خرید و یادداشتی به آن چسباند که روی آن نوشته بود: (زمانی که تو در کنارم هستی، من از عقاب بالاتر پرواز میکنم) سپس آن را در جایی که مطمئن بود، زنش پیدا میکند، گذاشت. آن مجسمه سرامیکی حالا جزو یکی از داراییهای باارزش اوست.(آلن کروفی) میگوید: تمامی این مردها از اینکه وقتی بخواهند فکر خود را به کار بیندازید، چقدر خلاق خواهند بود، حیران شدند. هدیههایی که آنها دادند، شاید کوچک بود، اما برای همسرانشان دنیایی ارزش و نتایجی جالب توجه به همراه داشت.
هر آنچه را تصمیم میگیرید به همسرتان هدیه بدهید و مطمئن باشید که هدیهای کامل است. همیشه کار اضافی نیز انجام دهید، اگر هدیهتان گلدان است، در آن گل بگذارید، اگر هدیه وسیله موسیقی است، یادداشتی کوچک روی آن بگذارید، اگر امکان پیچیدن هدیه هست، آن را بستهبندی کنید. چون زنها دوست دارند بستهبندیها را باز کنند، اگر هدیه شما یک ظرف شیرینی است، در آن حتما شیرینی بگذارید.
و زنی میگفت پس از 25 سال ازدواج، هنوز اولین سالگرد ازدواجم را به یاد دارم. شوهرم آن روز را فراموش کرده بود، ابتدا تصور میکردم که او شوخی میکند، اما شوخی در کار نبود.
من تمام روز را گریه کردم، سرانجام در حدود ساعت هشت شب، او شتابان به فروشگاهی رفت و یک ظرف مخصوص شکلات خرید و به خانه آورد، وقتی آن ظرف را دیدم بلندتر گریه کردم، برای آن که میدانستم در خرید آن اصلا فکر نکرده است چون من رژیم داشتم و او یک ظرف شکلات خریده بود( !او حتی درک این را نداشت که در آن ظرف شکلات بگذارد.)
زنی دیگر میگفت: شوهرم در خانوادهای بزرگ شده است که عادت به خریدن هدیه ندارند، او هرگز ندیده بود که پدرش برای مادرش گل بیاورد، از این رو واقعا تصور نمیکرد که روزهای تولد یا سالگردها اهمیت دارند.
هدیه، برای بسیاری از زنها نشانه آن است که (تو باارزش هستی) و هدیه ندادن به این معنی است که (تو بیارزش هستی.)
منبع :چراغ دل زنت را روشن کن
تذکر: عکس جنبه تزئینی دارد