از قرار معلوم، بلندپروازیهای علمی دختران ایرانی راپایانی نیست، یک سال پس از سفر تاریخی انوشه انصاری، نخستین فضانورد ایرانی و نخستین فضاگرد زن جهان، نسیم کاوهمقدم، دانشجوی جوان ایرانی دانشگاه مکگیل کانادا خود را برای سفری شبیهسازی شده به مریخ در ایالت اوتای آمریکا آماده میکند.به گزارش ایسنا، این سفر مجازی شاید هیجان و ماجراجوییهای یک سفر واقعی را نداشته باشد ولی پوشیدن لباسهای فضایی، خوردن پلو با برنج آبزدایی شده و تظاهر به بودن در سیاره مریخ، بخشی از تجربههای استثنایی باشند که کاوهمقدم و میشل فاراگالی – همکلاسی وی در دانشگاه مکگیل- برای رسیدن به آن دقیقهشماری میکنند.سفر به فضای خارج از زمین آرزویی است که کاوهمقدم از سالها پیش در سر پرورانده، روزگاری که از پشت لنزهای تلسکوپ پدرش در سواحل دریای خزر در ایران به آسمان چشم میدوخته است.کاوهمقدم دانشجوی 24 ساله ایرانی در دانشگاه مکگیل که ریاست بخش ارتباطات دانشجویی در مرکز اکتشاف و پیشرفت فضا در کانادا را برعهده دارد، قرار است برای شرکت در این سفر فضایی شبیهسازی شده به مریخ به «سالت لیک سیتی» آمریکا سفر کند تا در آنجا به شش کانادایی دیگر ملحق شود که آنها نیز برای ماموریت دلتا اکسپدیشن در ایستگاه تحقیقاتی صحرای مریخ در جنوب اوتا حضور خواهد یافت.
این تیم از محققان و مهندسان جوان به مدت دو هفته در یک کپسول فضایی که تلاش شده تا شرایط زندگی بر روی سیاره سرخ در آن شبیهسازی شود، مستقر خواهند شد. به گزارش ایسنا، آنها در این ماموریت همچنین به انجام آزمایشها و مطالعاتی روی نمونههای آب و تجزیه و تحلیل کارهای موجود در خاک که شبیه به نمونههای مریخی هستند، خواهند پرداخت.این ماموریت در واقع چهارمین ماموریت زمینی سازماندهی شده از سوی انجمن مریخی کانادا در منطقه اوتاست.
برای کاوهمقدم و فاراگالی این ماموریت فرصتی مناسب برای هماهنگ کردن و ارتقای مهارتهایشان در کنار سایر فضانوردان است. آنها در این برنامه برای زندگیای آماده میشوند که ممکن است هرگز وارد آن نشوند.
نسیم کاوهمقدم که در رشت متولد شده میگوید: از همان کودکی ستارهها و صورتهای فلکی را دوست داشتم و از 13 سالگی آرزو داشتم که روزی فضانورد شوم.
وی از 12 سال قبل که به همراه والدینش به کانادا مهاجرت کرده با آژانس فضایی کانادا آشنا شده و از آن هنگام همواره در تصور خود میدیده که روزی با یک راکت به فضا میرود. این دانشجوی ایرانی رشته مکانیک از سال گذشته در آژانس فضایی کانادا کارورز بود و در آنجا روی پروژه خود درباره آب و هوای مریخ متمرکز شده است.
آتشسوزیهای اسرارآمیز
دهکده «کانتو» در ساحل شمالی سیسیل از مدتها پیش شاهد آتشسوزیهای اسرارآمیزی بوده است. این مشکل از 20 ژانویه 2004 آغاز شد. در آن روز بیهیچ دلیلی تلویزیون یک خانه آتش گرفت. پس از آن وسایل مختلفی از جمله ماشین لباس شویی، گوشی تلفن، ملحفه، صندلی و حتی لولههای آب خانهها آتش میگرفتند. اداره برق دهکده و راهآهن، برقها را قطع و کار را متوقف کردند ولی آتشسوزیها همچنان ادامه داشت. کارشناسان مختلف آزمایشات گوناگونی انجام دادند ولی هیچ دلیلی برای آتشسوزیها یافت نشد. در ماه فوریه دهکده خالی شد ولی وقتی در ماه مارس مردم دوباره به دهکده بازگشتند آتشسوزیها از سر گرفته شد. پلیس وقتی هیچ توضیحی برای آنها نیافت اعلام کرد یک روانی شهر را به آتش میکشد ولی هنوز هم علت خاصی برای آن آتشها پیدا نشده است.
سانحه رانندگی خیالی
روز یازدهم دسامبر سال 2002 دو موتورسوار به پلیس تلفن زدند و گزارش یک سانحه رانندگی را دادند. آنها گفتند یک اتومبیل جلوی چشم آنها در جاده مخصوص کامیونها در حومه شهر «سوری» از جاده منحرف و سرنگون شده. ماموران پلیس به سرعت خود را به محل گفته شده رساندند ولی پس از جستجو اتومبیل واژگون شدهای را یافتند که معلوم بود مدتها از تصادف آن گذشته است. جسد قدیمی راننده نیز چند متر آن طرفتر روی زمین افتاده و گیاهان خودرو تا حدودی او را پوشانده بودند. مدتی بعد معلوم شد آن سانحه پنج ماه قبل اتفاق افتاده بود و راننده «کریستوفر چاندلر» نام داشت که برادرش از ماهها قبل گم شدن او را گزارش داده بود.
سنگهایی برروی درخت
در آوریل 1997 شکارچیای که برای شکار بوقلمون به جنگل «یلوود استیت» واقع در ایالت ایندیانای آمریکا رفته بود تخته سنگی را دید که در ارتفاع 35 فوتی زمین روی شاخه یک درخت بلوط قرار داشت. این سنگ شبیه به نیزه بود و بسیار سنگین به نظر میرسید. کمی جلوتر چهار تخته سنگ دیگر را هم دید که آنها هم روی شاخههای بلند درختان قرار داشتند. سنگها کاملا سنگین به نظر میرسیدند و عجیب بود که شاخهها به راحتی وزن آنها را تحمل میکردند. هیچ نشانهای از کسی یا وسیلهای که این سنگها را روی درختان قرار داده باشد به چشم نمیخورد و همه دور از دسترس بودند. هیچ گزارشی از گردباد تورنادو یا دیگر عوامل جوی نیز به ثبت نرسیده بود.
زنبورهای قدرشناس
«مارگارت بل» زنی انگلیسی بود که در «شراپ شایر» انگلستان زندگی میکرد و صاحب چندین کندوی زنبور عسل در فاصله هفت مایلی منزل مسکونی خود بود. در ماه ژوئن سال 1994 مارگارت از دنیا رفت. مدت کوتاهی پس از مراسم تشییع جنازه، عزاداران و مدعوین از دیدن صدها زنبور که روبهروی خانه مارگارت که مدت 27 سال در آن زندگی میکرد، جمع شده بودند، متعجب شدند. زنبورها یک ساعت کنار خیابان روبهروی منزل ماندند و سپس همگی با هم وزوزکنان پرواز کردند و رفتند.
صداهای درونی
نشریه «بریتیش مدیکال» در سال 1996 در مقالهای نوشت: زنی که مایل نیست نامش ذکر شود در تعطیلات به سر میبرد که دو بار صدایی در سرش پیچید که میگفت «سریع به خانه برگرد.» زن فورا به لندن بازگشت. صداها دوباره در سرش پیچیدند و نشانی یک محل را به او دادند. زن به آن نشانی رفت و متوجه شد آن جا بخش مغز و اعصاب یک بیمارستان است. صداها دوباره به او گفتند تقاضای انجام سیتیاسکن بدهد. سیتیاسکن انجام شده نشان داد که یک تومور در مغز آن زن است و ساقه مغز ملتهب گشته است. زن هیچ گونه علائمی از تومور مغزی یا هر نوع بیماری نداشت با این وصف عمل جراحی بر روی او انجام و تومور خارج شد. بعد از عمل صداها دوباره به گوش زن رسیدند. آنها میگفتند: «خوشحالیم که توانستیم کمکت کنیم. خداحافظ» آن زن سلامتی کامل خود را بازیافت.
صدایی در گوش
نشریه «ویتناری رکورد» در آوریل 1995 نوشت مدت سه سال صدایی شبیه به صدای موتور برق که از دور به گوش برسد از گوش راست یک اسب «پونی» بیرون میآمد. قدرت این صدا در نوسان بود ولی به طور متوسط شدت آن هفت کیلو هرتز ثبت شده است. اینکه یک نفر گاهی صدای وزوز در گـوش خود احساس کند موضوعی عادی و معمول است و اگر این صدا همیشگی شود «SubjectiveTinnitus» نامیده میشود. ولی دیگران این صدای وزوز را نمیشنیدند. موضوع شنیدن صدا از درون گوش یک پونی موضوعی غیرعادی و عجیب است که هنوز هم دانشمندان نظر قطعی درباره آن ندادهاند.
دوستان بادکنکی
«لورا باکستون» به مناسبت پنجاهمین سالگرد ازدواج پدربزرگ و مادربزرگش در استافورد شایر و در ماه ژوئن سال 2001 یک بادکنک گازی را در هوا رها کرد.
او یک نامه به بادکنک وصل کرد و روی آن نام و آدرس خود را نوشت و خواهش کرده بود هر کسی این بادکنک را پیدا میکند جواب نامهاش را بفرستد. ده روز بعد نامهای به دست لورا رسید.
کسی که بادکنک را پیدا کرده بود دختری به نام «لورا باکستون» بود که در ویلت شایر واقع در 140 مایلی استافورد شایر زندگی میکرد. هر دوی این «لورا»ها ده سال داشتند و هر دو صاحب یک سگ سه ساله سیاه رنگ، یک خوک گینهای و یک خرگوش بودند.
پسربچهای که سیبزمینیشد
در ماه مارس سال 2000 سه تن از دانشآموزان دبستانی در «مایدوگوری» شهر شمالی نیجریه سراسیمه پیش مدیر مدرسه خود رفتند و گفتند دوست دانشآموزشان یک آبنبات از یک غریبه گرفت و خورد و تبدیل به سیبزمینی شد. مدیر، آن سیبزمینی عجیب و درشت را به اداره پلیس برد و موضوع را تعریف کرد. ماموران پلیس که اثری از پسر بچه نیافته بودند آن سیبزمینی را نگه داشتند. مردم تا این خبر را شنیدند دستهدسته به اداره پلیس آمدند تا آن سیبزمینی را ببینند. پلیس نیز به دنبال آن غریبهای است که به گفته مردم یک جادوگر بوده و پسرک را با آبنبات جادو کرده است. تاکنون هیچ خبری از پسر بچه به دست نیامده است.
برخورد با شهاب سنگ
«آن الیزابت هاجس» از اهالی شهر «سیلاکوگا» در ایالت آلاباما نخستین و تنها انسانی است که مورد اصابت شهاب سنگ قرار گرفته است. وی در روز 30 نوامبر سال 1954 روی کاناپه پذیرایی خانه خود چرت میزد که یک شهاب سنگ کوچک به اندازه یک گریپ فروت سقف خانه را سوراخ کرد و به رادیو بزرگ خانه خورد و آن را متلاشی کرد و سپس از مسیر خود منحرف شد و محکم به بازو و پای «الیزابت» اصابت کرد. سقوط این گوی آتشین توسط بسیاری از مردم سه ایالت آمریکا مشاهده شده بود. نیروی هوایی آمریکا هلیکوپتری به محل فرستاد و سنگ را با خود برد. بعدها همسر وی وکیل گرفت تا شهاب سنگ را پس بگیرد. صاحبخانه آنها هم ادعا میکرد شهاب سنگ مال اوست و میخواهد با فروش آن خسارتهای خرابی ملکش را جبران کند. ارزش آن سنگ پنج هزار دلار آمریکا تخمین زده شده بود ولی وقتی که یک سال بعد این شهاب سنگ به خانواده «هاجس» برگردانده شد مردم این موضوع را فراموش کرده بودند و دیگر هیچ خریداری برای آن وجود نداشت و خانم «هاجس» برخلاف میل همسرش آن را به موزه تاریخ طبیعی آلاباما هدیه کرد.
معمای بیپاسخ
در فوریه سال 1994 «گلوریا رامیرز» 31 ساله پس از درد قفسه سینه در اورژانس بیمارستان «ریورساید» کالیفرنیا از دنیا رفت. علت مرگ نارسایی کلیه ثبت شد. کادر اورژانس بیمارستان میگفتند وقتی از او نمونه خون گرفتند بوی عجیبی فضای اتاق را پر کرده بود. پوست بدن گلوریا چرب و براق شده بود و کریستالهای سفیدی در خونش دیده میشد. بعد از مرگ گلوریا پزشک اورژانس مبتلا به ناراحتی کبد و ریه و نارسایی استخوان شد. حداقل 23 نفر دیگر نیز به همین بیماریها مبتلا شدند.
یک فرضیه ارائه شده این است گلوریا که مبتلا به سرطان گردن بود از داروهای شیمیایی مختلفی استفاده میکرد که ترکیب آنها در بدن تولید نوعی سم کرده بود ولی آزمایشات انجام شده هیچ پاسخی برای این معما پیدا نکرد.
کارت پستال خداحافظی
سنگاپور نگین آسیا
سنگاپور شهری است در جنوب شرقی آسیا که پایتخت کشور سنگاپور میباشد.کلمه سنگاپور برگرفته از زبان مالایایی به معنای شهر شیر و ببر است زیرا این جزیره زیستگاه شیرهای آسیایی و ببرهای خطدار بوده است و شکارچیان بهطور غیرقانونی و بیرویه به شکار این حیوانات پرداختهاند تا پوستشان را به فروش برسانند، در نتیجه سبب انقراض این حیوانات شدهاند. به هر صورت سنگاپور زیستگاه شیر و ببر بوده و نامش نیز مشتق از این حیوانات است.
جغرافیا
شبه جزیره سنگاپور در جنوب شرقی آسیا واقع شده و جنوب مالزی و شمال اندونزی در کنار تنگه سنگاپور است. کشور سنگاپور حدود 704 کیلومتر مربع مساحت دارد و به جز یک شهر، شهر دیگری در سنگاپور ندارد. تقریبا 23 درصد سنگاپور را جنگل و فضای سبز طبیعی فراگرفته است.
ویژگی آب و هوایی
میانگین بارش سالانه در آن به بیش از 224 سانتیمتر میرسد. این کشور به دلیل قرار گرفتن در منطقه گرم و مرطوب و نزدیکی با استوا، آب و هوایی گرم و زمینی حاصلخیز دارد.درجه حرارت هوا بین 22 تا 35 درجه سانتیگراد در نوسان است.اکثرا صبحها شبنم صبحگاهی همه جا را فرا میگیرد و هر چه به سمت ظهر پیش میرود درصد رطوبت هوا کمتر میشود. در اردیبهشت ماه معمولا بادهای شدید میوزد. در سال گذشته بادهایی با سرعت 150 کیلومتر در ساعت گزارش شده بود. گرمترین ماههای سال، خرداد و تیر است و مهر و آبان هوا مرطوبتر است.
همچنین درصد باران در سنگاپور بالا میباشد و آب مصرفی شهر از ذخایر باران تامین میشود.
مکانهای دیدنی
پارکهای طبیعی سنگاپور از جمله پارک «بوتانیک» از دیدنیهای این منطقه است. آبشارهای مرتفع در سنگاپور توجه هر بینندهای را به خود جلب میکند.همچنین سنگاپور محل رویش 3000 نوع گل ارکیده است و باغ ملی ارکیده سنگاپور مملو از گلهای رنگارنگ است و از شهرت جهانی برخوردار است.به تازگی بزرگترین چرخ و فلک جهان به ارتفاع 170 متر و به اندازه یک برج 45 طبقه در سنگاپور راهاندازی شده است. برج مسکونی 29 طبقه در سنگاپور به خاطر بهرهگیری از فناوری و روشهای سازگار با محیطزیست و استفاده همزمان از روشها و سبکهای سنتی و بومی با سبک نوین، جایزه برترین معماری جهان را گرفته و یکی از جاذبههای گردشگری است.
فرهنگ و مذهب
جمعیت این کشور چهار میلیون و 291 هزار نفر است که تمام جمعیت در شهر سنگاپور مستقر شده است. سنگاپور از قرن نوزدهم مستعمره انگلیس بوده و در طی جنگ جهانی دوم به دست ژاپنیها افتاد و در سال 1965 استقلال یافت لذا تحت تاثیر فرهنگ و زبان انگلیسی و ژاپنی است البته امروزه عده زیادی چینی به منظور کار به این کشور نقلمکان کردهاند 76 درصد نژاد سنگاپور را چینی و 13 درصد مالایایی و 8 درصد هندی تشکیل میدهد. زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی و چینی و تامیل مالایی و ماندارین در کنار زبان رسمی شهرت دارد. سنگاپور شهر چند مذهبی است، بر اساس آمارهای برآورد شده حدود 51 درصد سنگاپوریها بودایی و تائویسم هستند، 14 درصد مسلمان و 14 درصد مسیحی و 15 درصد مردم هم دینی ندارند.البته همه مردم با دینهای مختلف در کنار هم در صلح و آرامش زندگی میکنند و بهطور کلی فرهنگ و سنن مردم سنگاپور علاوه بر انگلیسی برگرفته از مالزی و اندونزی و چینیاست. عده زیادی چینی به این کشور به منظور کار مهاجرت کرده و در آنجا ازدواج کرده و سکنی گزیدهاند.چینیها هر ساله در ژانویه و فوریه جشن سال جدید لونار و دیگر جشنهای مربوط به سنت خود را در سنگاپور برگزار میکنند و به در خانههای خود کاغذها و فانوسهای رنگی آویزان میکنند.یک نوع غذا به نام «لانه پرستو» جزو غذاهای گرانقیمت در میان چینیهای سنگاپوری است.مسلمانان سنگاپوری نیز هر ساله در روز عید قربان به قربانی کردن گوسفند میپردازند و عیدفطر را در مساجد سنگاپور برگزارمیکنند.تامیلیها نیز فروردینماه را جشن میگیرند و به معابد میروند و نذری میدهند. بهطور کلی هر دین و مذهبی در سنگاپور آزاد است که مراسم و سنن خود را برپا کند و زنده نگه دارد.
اقتصاد